دلم يه خونه ميخواد ، يه خونه كه توش يه اتاق خواب داشته باشه ،با يه تخت ، ميخوام رو تشك و بالشم ملحفه هاى خوشگل بكشم؛ پايين ديوارش را سبزه نقاشى كنم بار رنگ سبز بهاره ؛ بالاش هم آبى آسمون !! بعد آسمونش را پر كنم از عكس دردونه، دودونه خواهرداده هام، مامانم، خواهرم،خاله ها و خاله زاده ها، عمه ها و عمه زاده ها ، دايى ها و زاده هاشون ، عمو ها و داده هاشون !! كه هر روز صبح چشم كه باز ميكنم ببينمشون ، كه هر روز يادم باشه كه يه خانواده بزرگ دارم ، كه دلم بايد دريا باشه ، كه دلم بهشون گرمه ، كه دلم ميزنه براشون، كه دلشون ميزنه برام .
دلم يه خونه ميخواد ، كه تو اتاق خوابش، يه طرفش يه ميز كامپيوتر بذارم ، يه ميز خوشگل رنگى با يه صندلى خوشگل و راحت ، كه هر وقت شب خواب از چشمم رفت و يا اصلاً نخواست بياد ؛ بشينم پشتش و بنويسم و بخونم و گاهي ببينم و بشنوم ؛
دلم يه خونه خوشگل ميخواد، با يه اتاق خواب خوشگل كه بشه اتاقم .
امان از دل آدمیزاد …