دلم اندازه ى همه ى دلتنگيهاى دنيا گرفته و گريه داره،گريه با صداى بلند، با هق هق، با شيون ، دلم قد همه غروبهاى جمعه ى عمرم گرفته ، دلم ميخواد بميرم ، دلم ميخواد راحت بشم از حس گناه لعنتى كه قلبم را ميگيره تو مشتش و فشار ميده تا دردش نفسم را بند بياره و ولش ميكنه و ناجوانمردانه نميذاره نفسم بند بياد و راحت شم ؛
من گناهكارم ، من آدم بديم ، من اصلاً آدم نيستم ، من از خودم بيزارم ؛
همه ما همین رو می گیم؛ باشد که این گفته ی من کمی دل شما رو آروم کنه… .
😐
عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی؟ هیچ چیزی توی دنیا اینقدر ارزش نداره باور کن.
دست خودم نيست خوب !!!
تا اونجایی که من میدونم آدمی به دلپاکی و صافی تو خیلی خیلی کم توی دنیا وجود داره. من شخصا عاشقتم
تو بسكه نازنينى آرزوى خوبم
خانم گرامي
احساس گناه چيز بدي است. سعي كنيد از ان احتراز كنيد. به جاي ان از يك قوري چاي گرم و ابنبات نعنايي استفاده كنيد كه چيز خوبي است.
چي شد كي مياي ؟
قربونت برم سحر جونم بد يا خوب كه دست خود آدم نيست اين حس لعنتئ!! مگه قرارنيست شماها بياين ؟؟؟
ای بابا… حال منم خوب نیست، نمیدونم تو باید منو دلداری بدی یا من تو را؟
تو ديگه چرا بدى پسر خاله ؟!! به هر حال گمونم من تورو دلدارى بدم تو منو واسه جفتمون خوبه
آدم های بد هیچ وقت حس گناه کار بودن ندارند.آدم های مهربون و خوش قلب این احسا سات میاد سراغشون.
که البته باید سریع باهاش کنار بیای و ردش کنی
همون پذيرفتن و رد كردنه كه نميشه