اين خارجى ها مردمان عجيبى هستند؛
خورشت را كنار برنج تو بشقابشون ميكشن ولى ماست و خيار را مثل خورشت ميريزن رو برنجشون!
تو هواى سى و شش درجه ى شرجى بال بال ميزنن برن تو پارك بشينن، اونجا هم بجاى اينكه بشينن تو سايه همه ى مدت مى ايستند تو آفتاب و حرف ميزنن و آبجو ميخورن!
سيب زمينى روى خورشت قيمه را با مايونز ميخورن و هرچى هم بهشون توضيح ميدى بابا جان اين بخشى از خورشته تو كتشون نميره و ميگن نخير اين سيب دمينى سرخ كرده ست و ما مايونز ميخوايم!
Reblogged this on vagabondin1 و دیدگاه گذاشت:
اتفاقا از سیاستشون هست ویتامین دی ذخیره می کنند برای طول سال بیخود نیست که توی وقتای بی افتابی دوامشون بهتر از ماست
بالاخره بايد جونشم داشته باشى پنج ساعت وايستى تو آفتاب ؟!!
در نتیجه منم یه بار پیتزارو با نون جدا می خورم، چون غذاهای ما یا پلوئه یا نون :))))))
نميدونم جوك بود يا واقعيت كه ميگفتن يكى پيتزاشو با نون ميخورده ولىبه هر حال بهتر از اينه مه سيب زمينى خورش قيمه رو با مايونز بخورى 🙂
اوف، وحشتناکه
🙂
چه باحال 🙂 یاد پستای توی فیسبوک افتادم یادش بخیر دورای در فیسبوک داشتیما :[
يعنى حالا ديگه فيسبوك ندارى؟
خوشبختانه نه، ندارم، گاهی حس میکردم به یه برده تبدیل شدم، همش هم باید در فکر این باشی به کسی بر نخوره، علت اینکه کمی ناشناس هم هستم همینه، میخوام همه حرفامو بزنم بی این که نگران کسی باشم. 🙂
درباره ناشناسیم هم یه بار باید یه عذر خواهی رسمی بکنم.
كار خوبي ميكنى كه ناشناسى، به نظرم اصلن هم نياز به عذخواهى نيست، وقتى برات سخته در موقعيت شناس بودن حرفت رو بزني حداقل اينجورى هرچى ميخواى ميگى
مرسی
من «شناس» بودن رو زیاد…یعنی زیاااااااد امتحان کرده م. همین طوری ناشناس و راحت باش! عذرخواهی برای چی؟! 🙂
نمیدونم، شاید به این دلیل که مسئولیت همه نوشته هام/ حرفام رو می پذیرم اما ناشناس بودن راهیه برای فرار از این مسئله ولی من همچنان پایبندم به مسئولیتم درباره نوشته هام.
اوهوم 🙂
اینایی که تو گرما 36 درجه میرن تو پارک باید یه سفر بیارن اهواز تا بفهمن معنی هوای گرم و شرجی رو :))
:)) ديگه شما تو اون هوا عشق بيرون رفتن ندارين كه
اینجا به خورشت های ما می گن سس!
اين ديگه آخر عجايبه:)
یا سیب زمینی سرخ کرده رو با قهوه!
http://sabmordeh.wordpress.com/2013/05/08/%d8%aa%d8%ac%d8%b2%db%8c%d9%87-%d8%a7%d8%b4-%d8%ae%d9%88%d8%a8%d9%87%d8%8c-%d9%88%d9%84%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%87-%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%aa%d8%b1%da%a9%db%8c%d8%a8%d8%b4-%d8%b1%d9%88-%d8%a8%d8%a8/
اون كلاً ديزم ساندويچ و قهوه سفارش ميدن!!!
من هر دفعه برای دوستم غذا درست کردم سالاد شیرازی رو با ماستش بهم میزد. میریخت روی پلو… به قول شما حرفم که حالیشون نمیشه…
هاهاها اين ديگه آخر عجايبه!!
من خودم زیاد خورشت دوست ندارم ، ولی ماستا و میریزن تو خورشتا؟ این یه توهینه، اخه چرا تحمل میکنین این رفتارٌ
چرا كه چاره ايى نداريم ولى باور كن خيلى سخته!!
من واقعا موندم کی گفته اینا جهان اول هستن، اینا کلا هیچی سرشون نمیشه، اخه کی گفته
🙂
یه سال منشیِ عموی بابام از فرانسه اومدهبود ایران برای تعطیلات با دوستپسرش. رفتیم کباب بخوریم. تا حاضر شه غذا اینا کلِ ماست موسیر رو ریختن رو نون تافتون و لقمه کردن به چه بزرگی و خوردن. ما احساس میکردیم بیآبرو شدیم تو رستوران 🙂
احتمالاً كباب و برنج را هم جدا جدا خوردن؟!
آره :)))
در زمینۀ ماست ریختن روی برنج، با این حساب میتوانم بگویم من هم یک خارجی ام 🙂
خوب خيليا ماست و برنج ميخورن اصلن كته و ماست معروفه ولى اين ماست و خياره در حاليكه خورشتش كنار برنجشه!
هوم، آره منم منظورم همینطوری بود خو 🙂
خب راست می گن دیگه. سیب زمینی سرخ کرده رو که آدم تو خورشت تلیت نمی کنه! سیب زمینی سرخ کرده حرمت داره! می فهمی؟
بابد حرمتش هم مايونزه؟!!!
نه کچاپه.
واه واه واه به شما بچه هاى اين دوره زمونه كه نميدونيد حرمت واقعى سيب زمينى سرخ كرده به نمكشه!!!
جان من! این آدرست رو درست بذار وقتی کامنت می ذاری! یه بار رو کامنتی که می ذاری کلیک کن ببین آدرس رو غلط دادی!
جانم خوب سطح دكترا حرف نزن يجور بگو مردم عامه هم بفهمن !! آدرس چيه؟ كجا؟چطور؟! من كه آدرس نميذارم؟!
تو وقتی کامنت می ذاری آدرس وبلاگت هم هست. و این آدرس غلطه!
خوب چطور بايد درستش كنم؟!
خونه رو مرتب کردی؟
آره ولى هنوز لباسايى كه شب آخر تنش بود و هوله و مسواك و لنزشو جمع نكردم! 🙂
آهان! متوجه شدم. معنیش اینه که نیام خونت!
نااميدم كردى!!! خوب كجاى اين جواب معنيش اين بود كه نياى؟! پيام اصلى رو نگرفتى: بدون مامانت نيا!!
آهان! با مامانم بیاد که خونتون رو مرتب کنه؟!!! :)))))))))))))
هوش سرشار كه گفتم بيخود نبود ديگه يه چى ميدونم 🙂
من می دونستم! تو من رو به خاطر خودم نمی خوای! تو من رو به خاطر مامانم می خوای!!! :))))))))))
🙂
کی می ری خونه ما؟ بگو من بگم مامانم خونه رو جمع کنه!
فعلاً وقت زياده عقب افتاده رفتنم 🙂
حالا لازم نبود این قدر هم سربسته بگی!
🙂 كلن ميدونى ديگه خيلى محتاط و كم گو هستم
ببینم. از این نوشته من این طور استنباط می کنم که تو قیمه و سیب زمینی سرخ کرده درست کرده بدون دخترت خوردی. چطور از گلوت پایین رفت؟ کدوم مادری این کارو می کنه؟ گه تو مادری پس من چیم؟ چطور تونستی اون سیب زمینی سرخ کرده ها رو تنهایی بخوری؟ فقط به من بگو چرا… چرا…
اساساً تو از هوش سرشارى بهره مندى دلبندم و من هم از اشتهاى وصف ناپذير!!
من سیب زمینی سرخ شده ی خونم اومده پایین! از بس که گشادم نمی رم درست کنم!
حداقل برو مك دونالت يا كنتاكى بخور، اونقدر سيب زمينى سرخ كرده گفتى دلم خواست منم
خودت شروع کردی! تقصیر من نبود!
حالا چيكار كنم؟! تقصر هر كى بود و نبود من الان دلم سيب زمينى سرخ كرده ميخواااااااااد 😦
تف به این زندگی! (همین جور الکی!)
تو دختر فهميده و باشعور و مؤدبى هستى اى تف نكن 🙂
منا از وقتی این پست تورو خوندم دلم خورشت قیمه می خواد!قرار بود ناهار امروزمون قیمه باشه.اما خورشت کدو شد!!!!!!!!!!!!!الان می خوام سرمو بکوبم تو دیوار!!!!
نه چرا؟! خورشت كدو خوبه كه!
حالا من هوس خورشت كدو كردم 🙂
صرفا جهت اطلاع اومدم بگم که هنوز موفق به خوردن قیمه نشدیم!!و من هر روز دارم بهش فکر می کنم!و فکر می کنم چه قدر بد که این همه شکمو تشریف دارم!!!
اى واى عزيزم !!! چقدر بد !! ولى خوب خانومى آستيناتو بالا بزن و خودت درست كن 🙂
و معلومه كه شكمو نيستى اگه بودى تا حالا ده مرتبه دريت كرده بودى؛)