اين روزها بيشتر وقتم تو تخت ميگذره، تقريباً روزى چهارده ساعت ميخوابم، راستش چندين بار هم ميانش بيدار ميشم و گاهى هم ميام بيرون از تخت و يه دورى تو خونه ميزنم ، ولى بعد ميبينم هيچ انگيزه ايى براى بيدار ماندن ندارم؛ بر ميگردم به تخت و ادامه ميدم به خوابم!! خواب هم كه خواب مياره واين چرخه ادامه داره؛ حقيقت اينه كه در ساعات بيدارى هم كار خاصى انجام نميدم، يا در دنياى مجازى سيرميكنم و يا جلوى تلويزيون نشستم و براى فرار از فكر و خيال فيلم، آنهم هر چه مزخرف تر بهتر، نگاه ميكنم!! چند روزى هست كه زنگ تلفنم را هم بستم و خلاص!!!
سرماى لعنتي شروع شده .
دوست عزیز؛
چرا فکر میکنی که در دنياى مجازى سير کردن، جلو تلویزیون نشستن و فیلم دیدن، کار بیخودی است؟!
فيلم مزخرف ديدن فقط از پرداختن به اصل اونچه به همم ريخته بازم ميداره، بودن تو دنياى مجازى را بيخود نميدونم، اتفاقاً بر خلاف تو كه از فيسبوك بيرون اومدى ودوست و رفيق دارى و اينور و اونور ميرى، بجورايى واسه من اين تنها ارتباطم شده ، البته نه اينكه هيچ آدم واقعى را نبينم، ميبينم ولى تقريباً بى ارتباط، بى كلام و بى علاقه
اینکه هر از گاهی دل ادم بگیره خوب یه چیزه ولی اینکه اینجور به رختخواب چسبیدی خودت میدونی که اصلا خوب نیست نمی دونم اونجا چطوره اما اینجا دوره های مسافردرمانی خیلی خوبی برای کسایی که این مشکل را دارند می گذارند .
بهر حال حتما پیش روانشناست هم که هر هفته حتما می ری ؟
فقط بدون با اینکه همدیگر را ندیدیم اما واقعا وقتی می فهمم که افسرده ای دلم می گیرد
برایت ارزوی حال خوشی می کنم
شاد باشی
ممنونم عزيزم از اين همه مهر و توجه ، يجورايىدارم تلاش ميكنم بكنم از از اين وضع،
خودت و پسرك نازنينت را ميبوسم
الان که برای خواب زمستونی هنوز خیلی زوده، اینجوری هم خیلی خوب نیست ها…
ميدونم خوب نيست ، از طرفى هوا سرد شده خوب
بقول خیام:
مِـی خور که چنین عمر که غم در پی اوست
آن بـِه کـه بخواب یا به مستی گذرد
یعنی میگه این عمری که پیوسته در غم به سر میبریم ، چه بهتر که در خواب یا مستی بگذرانیم.از این موضوع که بیشتر در خواب هستی ناراحت نباش و سعی کن «مستی» ات بیشتر از «خواب» باشد 🙂
ضمناً رباعیات خیام رو بخون ، در بهبودی افسردگی خیلی کمکت میکنه، دقت کن که رباعیات جعلی رو نخونی،میتونی «ترانه های خیام» به تصحیح صادق هدایت رو بخونی ، خیلی کمکت میکنه.البته اگر میونه ی خوبی با شعر داری!
ممنون، فعلن جز خوابيدن به كارى علاقه ندارم حتى مستى هم درد منو ديگه دوا نميكنه!! خيام را ولى عاشقم
تو این حال، خواب بهترین چیزه. برا من که این طوری.
تو کاری نمی کنی؟ سفره آرایی، گلدوزی، موسیقی، نقاشی… چیزی
نه متاسفانه من در كل هيچ هنرى ندارم 😦 گمونم واسه همينم ميخوابم ! تو هم بى هنرى؟
دست رو دلم نزار …
بی هنری بد دردی ست. امام پیمان 🙂
🙂
اصلا ناراحتی بهت نمیاد.سعی کن ورزش کنی.
راستی سلام!
پایان نامه تموم نشده.اما من دلم برات تنگ شده بود.
ممنون عزيزم ، از ورزش نگو كه گشادى نميذاره!!! تموم كن ديگه اين پايان نامه رو خسته شديم خوب!!! 🙂