افسردگى

10 09 2013

20130910-053358 PM.jpg
اين روزها بيشتر وقتم تو تخت ميگذره، تقريباً روزى چهارده ساعت ميخوابم، راستش چندين بار هم ميانش بيدار ميشم و گاهى هم ميام بيرون از تخت و يه دورى تو خونه ميزنم ، ولى بعد ميبينم هيچ انگيزه ايى براى بيدار ماندن ندارم؛ بر ميگردم به تخت و ادامه ميدم به خوابم!! خواب هم كه خواب مياره واين چرخه ادامه داره؛ حقيقت اينه كه در ساعات بيدارى هم كار خاصى انجام نميدم، يا در دنياى مجازى سيرميكنم و يا جلوى تلويزيون نشستم و براى فرار از فكر و خيال فيلم، آنهم هر چه مزخرف تر بهتر، نگاه ميكنم!! چند روزى هست كه زنگ تلفنم را هم بستم و خلاص!!!
سرماى لعنتي شروع شده .


کارها

اطلاعات

14 responses

10 09 2013
قادر شافعی

دوست عزیز؛
چرا فکر می‌کنی که در دنياى مجازى سير کردن، جلو تلویزیون نشستن و فیلم دیدن، کار بیخودی است؟!

11 09 2013
آواره در آمستردام

فيلم مزخرف ديدن فقط از پرداختن به اصل اونچه به همم ريخته بازم ميداره، بودن تو دنياى مجازى را بيخود نميدونم، اتفاقاً بر خلاف تو كه از فيسبوك بيرون اومدى ودوست و رفيق دارى و اينور و اونور ميرى، بجورايى واسه من اين تنها ارتباطم شده ، البته نه اينكه هيچ آدم واقعى را نبينم، ميبينم ولى تقريباً بى ارتباط، بى كلام و بى علاقه

10 09 2013
همیشه سرگردان

اینکه هر از گاهی دل ادم بگیره خوب یه چیزه ولی اینکه اینجور به رختخواب چسبیدی خودت میدونی که اصلا خوب نیست نمی دونم اونجا چطوره اما اینجا دوره های مسافردرمانی خیلی خوبی برای کسایی که این مشکل را دارند می گذارند .
بهر حال حتما پیش روانشناست هم که هر هفته حتما می ری ؟
فقط بدون با اینکه همدیگر را ندیدیم اما واقعا وقتی می فهمم که افسرده ای دلم می گیرد
برایت ارزوی حال خوشی می کنم
شاد باشی

11 09 2013
آواره در آمستردام

ممنونم عزيزم از اين همه مهر و توجه ، يجورايىدارم تلاش ميكنم بكنم از از اين وضع،
خودت و پسرك نازنينت را ميبوسم

11 09 2013
Allen G

الان که برای خواب زمستونی هنوز خیلی‌ زوده، اینجوری هم خیلی‌ خوب نیست ها…

11 09 2013
آواره در آمستردام

ميدونم خوب نيست ، از طرفى هوا سرد شده خوب

11 09 2013
keyumars123

بقول خیام:

مِـی خور که چنین عمر که غم در پی اوست

آن بـِه کـه بخواب یا به مستی گذرد

یعنی میگه این عمری که پیوسته در غم به سر میبریم ، چه بهتر که در خواب یا مستی بگذرانیم.از این موضوع که بیشتر در خواب هستی ناراحت نباش و سعی کن «مستی» ات بیشتر از «خواب» باشد 🙂

ضمناً رباعیات خیام رو بخون ، در بهبودی افسردگی خیلی کمکت میکنه، دقت کن که رباعیات جعلی رو نخونی،میتونی «ترانه های خیام» به تصحیح صادق هدایت رو بخونی ، خیلی کمکت میکنه.البته اگر میونه ی خوبی با شعر داری!

11 09 2013
آواره در آمستردام

ممنون، فعلن جز خوابيدن به كارى علاقه ندارم حتى مستى هم درد منو ديگه دوا نميكنه!! خيام را ولى عاشقم

11 09 2013
پیمان

تو این حال، خواب بهترین چیزه. برا من که این طوری.
تو کاری نمی کنی؟ سفره آرایی، گلدوزی، موسیقی، نقاشی… چیزی

11 09 2013
آواره در آمستردام

نه متاسفانه من در كل هيچ هنرى ندارم 😦 گمونم واسه همينم ميخوابم ! تو هم بى هنرى؟

12 09 2013
پیمان

دست رو دلم نزار …
بی هنری بد دردی ست. امام پیمان 🙂

12 09 2013
12 09 2013
Crow Lady

اصلا ناراحتی بهت نمیاد.سعی کن ورزش کنی.
راستی سلام!
پایان نامه تموم نشده.اما من دلم برات تنگ شده بود.

13 09 2013
آواره در آمستردام

ممنون عزيزم ، از ورزش نگو كه گشادى نميذاره!!! تموم كن ديگه اين پايان نامه رو خسته شديم خوب!!! 🙂

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s




%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: