روزها و آدمها

31 10 2013

20131031-010425 PM.jpg
١- نميدونم چرا بعضى ها فكر ميكنن بايد در مورد همه چيز نظرى داشته باشن و از اينم بيشتر انگار كه مجبورن اون نظر را اعلام هم بكنن !!
٢- نميدونم چرا بعضيا فكر ميكنن اگه دارى به چيزى براشون تعريف ميكنى ، دارى ازشون مشورت ميگيرى ؟! شروع ميكنن به پند و اندرز دادن !!!
٣- عده ايى هم هستند كه اگر مطلبى را بگويي كه ميدانند چنان شيرجه ميرن وسط صحبتت كه بعععلى من ميدونم كه انگار قراره امتياز ازشون كم شه!!
٤- بعضى روزها ميشه كه ميبينى نميتونى از تخت دل بكنى، با هزار بدبختى و انواع وعده وعيدهاى خوشمزه به شكم خودت را ميكشى بيرون و قهوه را ميرسونى به بدنت به اميد اينكه ديگه خانوم كافئين كار خودش را ميكنه و جناب خواب را ميفرسته دنبال نخود سياه؛ ولى در كمال ناباورى ميبينى هنوز مزه ى تلخ قهوه تو دهانت هست كه سرت شروع ميره به گيج رفتن و همه ى سلول هاى تنت هم نشونه شدن به سمت اتاق خواب !!
٥- يه روزهايى هم ميشه كه همه ى وجودت پر از انرژى ست و چشم كه باز ميكنى مثل دور تند فيلم شروع ميكنى به فعاليت، پر از اميد و برنامه ريزى براى كارهاى عقب افتاده و آينده.
٦- اما بيشتر روزها معمولى و طبق يك روال پيش ميرن ، مشغول به زندگى ميشى و اگه شانس بيارى يك با چند اتفاق با برخورد جالب در طول روز خنده به لبهات مياره و اگر هم بدشانس باشى ممكنه به طور اون بعضيهاى بالا بيفتى حرص بخورى.
٧- روال روزهاى من اما شماره ٤ و شايد در ماه يك روز ٥ و گهگاه هم ٦ است اين روزها 😟


کارها

Information

30 responses

31 10 2013
خانــــومِ سین

من بیشتر 1و2و6
اما در هفته 1بار حتما بقیه موارد پیش میاد

31 10 2013
قادر شافعی

١- نمی‌دونم چرا ولی فكر ميكنم مجبورم که نظر خودم را اینجا اعلام هم کنم!
٢- فكر ميكنم این چیزایی که تعريف کردی برای اینه که از من میخوای مشورت بگيرى؟! چند پند و اندرز اگر یادم بود، می‌دادم که خوب گوش کنی!
٣- من از اون عده نیستم كه اگر مطلبى را بگويي كه ميدانند چنان شيرجه بپرم وسط صحبتت كه بعععلى من می‌دونم كه انگار قراره امتياز ازم كم شه!
٤- بعضى روزهای منم مثل تو …
٥- نه، شماره پنج برای من غریبه. خوش به حالت که از این روزا هم، هر چند فقط یک بار در ماه، اما داری!
٦- همینه زندگی!
٧- روال روزهاى من اما شماره ٦ است اين روزها! 😀

31 10 2013
آواره در آمستردام

خوب همه ى اينارو گفتى ولى مشورت نداديها!!!
مدل ٦هميشه بودن خيلى بده ولى هميشه ٤ بودن باور كن دهشتناكه!!

31 10 2013
قادر شافعی

پیش خودمان بماند. من دارم یک داستان کوتاه می‌نویسم و سه چهار ماه وقت می‌خوام صرفش کنم. تاثیر آرامش بخشی داشته روی من.

1 11 2013
آواره در آمستردام

من گاهى بيشتر از يكم خنگم!! الان ميگى منم بشينم داستان بنويسم؟ يا منتظر بمونم تا داستانت حاضر شه بخونم؟ از حالا گفته باشم من از انتظار متنفرم!!! سه چهار ماه نميتونم صبر كنم !! زودتر تمومش كن ديگه

31 10 2013
Goldene verstand

من شماره ی ۸ هستم معمولا.

1 11 2013
آواره در آمستردام

چطورى هستى بعنى؟!

1 11 2013
Goldene verstand

من خیلی منحصر به فردم! هنوز کسی نفهمیده چمه! مامانم از خدا خواسته شفام بده! ولی هنوز خوب نشدم!

1 11 2013
آواره در آمستردام

فكر نكنم ديگه اميدى هم به شفات باشه، تلبته منم اگه مرض تورو داشتم ديگه غمم نبود

31 10 2013
Goldene verstand

یه سوال. تو خارج شما کافیین مونثه؟

1 11 2013
آواره در آمستردام

خارجمونو نميدونم ميرم تحقيق ميكنم حالا ولى تو مغزم اينجوريه كه به خانوم شبك و داراى كمالاتييست!

1 11 2013
Goldene verstand

یه خانوم قهموه ای!

1 11 2013
31 10 2013
Goldene verstand

قهوه رو به نظرم بریز رو تنت! از داغیش از جا می پری بعد باید بدویی بری دستشویی لباست رو بشوری چون قهوه ای شده بعد خیس می شی خواب از سرت می پره! باور کن این روش کار می کنه.

1 11 2013
آواره در آمستردام

خوب نميشد بهو پيسنهاد بدى اول برم دوش بگيرم؟! بايد حتماً هم بسوزم هم لباسم قهوه ايى شه؟!

1 11 2013
Goldene verstand

خب از اون راهم می شه.

1 11 2013
آواره در آمستردام

خوبه كه رضايت دادى:)

31 10 2013
Goldene verstand

به نظر من برای بستن دهان مردم تا می تونی بگو که دخملت برکلی درس می خونه. به هر کی بگی دهنش باز می مونه اصلا دیگه هیچی نمی تونه بگه. شایدم از حسودی بترکه که دخملت اینقدر خفنه. خیلی حال می ده!

1 11 2013
آواره در آمستردام

يعنى پز بدم؟! ايشششششش خيلى چندش ميسم اونوقت كه؟!!

1 11 2013
Goldene verstand

به کسی که حرف مفت می زنه باید پز داد! همین جوری الکی!

1 11 2013
1 11 2013
Allen G

من می‌ترسم نظر بدم!

1 11 2013
آواره در آمستردام

نه نظر بده اينارو كه واسه اينجا نگفتم 🙂

2 11 2013
دمادم

اضافه کن به این دسته کسانی را که میگویند من نگفتم؟ نگفتم؟ و چنان من نگفتمهایشان را توی سرت میزنند که یادت میرود چه داشتی میگفتی و خودت را می بینی که نشسته ای و داری از خودت دفاع میکنی و در اخر به خودت لعنت میفرستی که اصلا چرا حرف زدی.
من؟ همه موارد جز دل کندن از تخت که همیشه و به اجبار باید کنده شود. همیشه اجباری هست که باعث شود بلند شوم و بروم … 🙂

2 11 2013
آواره در آمستردام

اون گروهى را كه گفتى: در چنين مواقعى اونقدر دلم ميخواد بتونم بگم لطفاً خفه شو يا لطفاً برو بمير، يا اونقدر قوى باشم كه پس كله سونو بگيرم كشون كشون ببرم دم در با به لگد بندازمشون بيرون 🙂 ولى حيف كه هيچكدوم از اين كارهارو نميتونم بكنم!!

2 11 2013
دمادم

🙂 خدا رو شکر من اونجوری نیستم و گرنه الان زهره ترک شده بودم. 😦

2 11 2013
آواره در آمستردام

هاهاها چرا زهره ترك منكه گفتم همه ى اينارو تو دلم ميگم وآرزوى گفتنش را دارم ولى در عمل نيسينم مثل بز نگاهشون ميكنم 🙂

2 11 2013
دمادم

دور از جون. اگه هم اینکارو بکنی حقشونه. اصلا منم خبر کن دوتایی حسابشونو برسیم. 🙂

3 11 2013
آواره در آمستردام

خوبه شايد اگه دو نفر بشيم منم يكم جراتم بيشتر شه 🙂

4 11 2013
دمادم

🙂

برای آواره در آمستردام پاسخی بگذارید لغو پاسخ