يكى: حالت چطوره؟
من: خوب نيستم زياد، مدتيه دائم دل درد و دل پيچه دارم، گاهى هم حالت تهوع
يكى: خوب برو دكتر
من: آره ميرم، ولى آخه دكتر رفتن اينجا فايده ايى نداره كه، هيچى نميفهمن دكتراى اينجا
يكى: خوب بالاخره كه چى؟ باز بهتر از هيچيه ، بگو برات آزمايش بنويسن بلكه بفهمى چته
من: باشه حالا ميرم
يكى ديگه: چطورى؟
من: نه اصلاً خوب نيستم ، سردرد اين روزها بيچاره ام كرده؛ گاهى هم سرگيجه
يكى ديگه: وا!!! خوب چرا؟!
من: نميدونم!! شايد چون شبها دير ميخوابم و روزها تا بعد از ظهر خوابم. به هر حال كه الان يك هفته ايى ميشه كه هر شب سر درد دارم و مسكن ميخورم
يكى ديگه: خوبه يه دكتر هم برى
من: ( همونايي كه به يكى گفتم)
يكى ديگه: ( همونايى كه يكى گفت)
من: باشه ميرم حالا
و اين داستان ادامه داره..حالا هم دور روزه كه كلاً تعطيلم!! همه ى بدنم درد ميكنه، از هشت شب سردرد شروع ميشه، از بعد از ظهر دل پيچه، اونقدر احساس ضعف ميكنم كه شستن يك بشقاب هم برام سخت شده و يدونه سير را سر شبى نتونستم له كنم!!
دكتر رفتم بالاخره ، اونهم برام عكس و آزمايش نوشت ولى يك هفته هست كه گذشته و من نرفتم!!
حالم از خودم بد ميشه ديگه وقتى كسى احوالپرسى ميكنه ، كه بخوام بگم خوب نيستم !! واسه همينه كه امروز به همه گفتم خوبم ، يا كه امروز ديگه بهترم؛
ولى خوب نيستم، بهتر هم نيستم، در واقع حتى خيلى هم بدترم !! و تقريباً باور دارم كه همه ى اين حال بد از خستگى روح و روانم هست. كه انگار اميد بهبودى هم نيست، حداقل نه زمانى كه رو به زمستان و سرما و تاريكيست.
پ.ن١: فردا ميخوام كيك موس توت فرنگى درست كنم. مواد مورد نيازش را هم گرفتم و گذاشتم تو يخچال
پ .ن٢: امروز هم ميخواستم كيك موس توت فرنگى درست كنم! البته مواد مورد نيازش را نگرفته بودم!
مواظب خودت باش.
مرسى عزيزم
من كامنت نميبينم يا واقعاً خاليه؟!!
لینک یوتیوب رو نمی بینی؟
نه!!!!
خالى خاليه !!!
من که دارم می بینم! اهنگش رو هم یه دور پلی کردم!
گلی جون بیا یه کم دعواش کن که خودشو جمع و جور کنه بره آزمایشا رو انجام بده
فردا اگه نرم ، دوسنبه كه نه ولى سه شنبه ديگه حتماً ميرم قول!! 🙂
ٌآفرین :*
آقا شما این لینک یوتیوب رو تو کامنت من می بینی اونجا یا فقط من می بینم؟
می بینم!
منم بالاخره ديشب با لپ تاپ ديدم 🙂
حالا که می بینی اون کمرو هم بچرخون ببینم چه می کنی.
گوش كن به خرفش خيلى هيجان انگيزه
دروغ چرا؟ من این آهنگ رو خیلی دوست دارم اصلا حالم عوض شد الان!
شما هم پس یک قری دادید! تبریک می گم.
دست شما بسيار درد نكند:)
نکته : منم با گوشیم ولی میبینم :دی
گوشيت چيه؟!
بالاخره ديدم وباهاش رقصيدم بوووووووووس
بسیار شادی برفت که این قری که تو کمر ذخیره کرده بودی برای روز مبادا رو بالاخره استفاده کردی.
خبر خوب اینه که هنوز کلی قر تو این کمره که باید استفاده بشه.
تون اون كمر يا او اين كمر؟ واسه اين بايد دوستان آهنگاى شاد بفرستن
خوب برو دكتر 😀 🙂
ببخشید … شوخی کردم، خواستم یکم بخندی 😉
زیاد دوست ندارم استفاده از مشروبات رو به دیگران توصیه کنم،چون شاید چهره ی خوبی ازم نشون نده
ولی گاهی که آدم هم از درد های جسمانی و هم از دردهای روحی رنج می بره، یکم به آدم کمک میکنه، ولی اگر دارو مصرف میکنی باید مواظب باشی که الکل با داروهات تداخل نداشته باشه.
اصولا شراب انگور با درصد الکلی هفت درصد ضرر خاصی نداره ولی فواید خوبی هم داره، باعث گشایش رگ ها و نشاط میشه ولی مشروبات سنگین تر نباید زیاد مصرف بشه مثل ویسکی و ودکا.
در مقابل باید چیزهایی نظیر «روغن جگر ماهی، هویج ،جگر گوساله، جگر مرغ، جگر گاو, پنیر، زرده تخم مرغ, کره تازه, قلوه و سبزیجاتی مثل جعفری, کدو, اسفناج, کاهو, شاهی و میوهجاتی مثل خربزه, گیلاس, موز, خرما, هلو, پرتقال هم مصرف کنی که ویتامین «آ»ی بدنت تامین بشه.
در مورد فولیک اسید هم یکم تحقیق کن (در زمینه رفع احساس خستگی)
آشپزی کن که بهترین سرگرمیه. خیلی خوبه. سعی نکن تمام شبانه روز به ناراحتی هات فکر کنی، برای فکر کردن به ناراحتی هات یک ساعت مشخص در نظر بگیر، مثلا ده تا یازده صبح، هر موقع که یادشون افتادی، به خودت بگو الان وقت فکر کردن بهشون نیست و باید تا ساعت ده صبح صبر کنم. اینجوری می بینی که یکم بهتره.
امیدوارم خوب باشی و سالم و سلامت
این روزهای تو بی شباهت به من نیست 😉
خودم تصميم دارم شراب رو شروع كنم،
ممنون از راهنماييت ، فوليك اسيد را هم پيگيرى ميكنم، اما پيشنهادت در مورد فكركردن به مشكلات عالى بود ، فقط فكرشو بكن من هميشه ساعت ده خوابم ، بنابر اين عملاً بايد فكر به مشكلات رو ببوسم و بذارم كنار:)
اما تو چرا تو اين حال و روزى؟
الان من خودم چند وقتی بود که احساس افسردگی میکردم و حتی به فکر خودکشی می افتادم.
رفتم پیش روانپزشک
دو نوع قرص بهم داد به اضافه ی قرص خواب.
الان مثل دیوونه ها به هر چیزی که می بینم میخندم و به قول تو تا نیمه شب بیدارم و روزها میخوابم یا جلوی تلویزیونم یا پای اینترنت.
آشپزی هم میکنم، با سگم بازی میکنم، تنها زمان بیرون رفتنم برای خرید مایحتاجه
علیرغم اینکه پس اندازم داره تموم میشه و باید بزودی به فکر یه شغل جدید باشم، عین بیخیال ها هر کاری دلم بخواد میکنم
تو هم سعی کن اینجوری باشی
اگر سگ نداری، سعی کن یه توله ی کوچیک و با مزه بخری، بعد باید آموزشش بدی
این آموزش دادن انقدر لذتبخشه که روحیه ت رو از این رو به اون رو میکنه
سایت های فارسی آموزش سگ هم زیاده
اینم پس نوشت نظر قبلی بود 😉
عهههههه!!! این نظر من که هنوز «چشم به راه تأیيد است» 🙂
فقط برام مهمه که خونده باشی
تایید کردن یا نکردنش به میل شماست 😉
سگ خیلی خوبه ها…از انسان ها با وفاتره و خیلی بهش وابسته میشی
روش فکر کن
خوب شد يادآورى كردى ، گم شده بود اين كامنت ، من عاشق سگ هستم، ولى اينكه خودم داسته باشم نه، اول اينكه تحمل ريزش موهاشونو ندارم، دوم اينكه بايد روزى سه چهار بار ببريش بيرون كه اونم خيلى سخته، مگه اينكه سگ خودكفا و بى مويى باشه!!!:)
اوووووووه چقدر سخت میگیری، دیگه شرایطت از من که سخت تر نیست.
اولاً سگ بدون مو هم پیدا میشه،بعدشم هرجوری بار بیاریش همونجوری عادت میکنه.
الان سگ بدبخت من توی بالکن هستش ، اصلاً یکبار هم بیرون نبردمش، چون پلیس میگیره. فقط دو سه روز یکبار میبرمش بالای پشت بام باهاش بازی میکنم. خودش هم راضیه
منکه تنبل ترین آدم دنیام اینجوریم 🙂
پس اقلا دو تا پرنده بگیر بذار تو قفس، یا دو تا ماهی بگیر بنداز تو آکواریوم
الان من ماهی هم دارم و در فکر پرنده هم هستم
حالا دیگه این پیشنهاد های من بود دیگه 😉
خوب اين ظلمه در حق اون سگ بينوا!!
راستش با پرنده ى تو قفس هم اصلاً موافق نيستم، نگاه به خودت و من نكن كه با بيرون رفتن غريبه ابم و تو خونه احساس بدى نداريم ولى پرنده بايد پرواز كنه ، دام نمياد دنياشو محدود به يه قفس كنم ، تو هم اينكارو نكن لطفاً . در مورد ماهي حالا چون حافظه ى خيلى كوتاهى داره كمى دو دلم ؛
خب اگر سگ منو بگیرند و با تفنگ دولول بکشند که ظلم بزرگتریه.
اینجا پیش خودم جاش امن تر خواهد بود.
پرنده های من هم فنچ هستند و وقتی توی اتاق رها میکنم شون، کلا تا ارتفاع یک متر بیشتر نمیتونند پرواز کنند خب معلومه که اگر بیرون باشند سریع گربه میگره شون و میخورشون.قفس شون هم بزرگه به ابعاد 80 سانتیمتر و لانه ی گرم و نرم که این جفت عاشق میرن داخلش و میخوابند
ماهی سیچلاید باحاله، یا پَرِت … اما پنکوسی ها جنگنده هستند و بقیه ماهی هارو میخورند، تگزاس و اسکار هم قشنگند
بازم به میل خودت.
ولی حیوانات از انسان ها باوفاتر و با عشق ترند و معنای محبت آدمو میفهمند(غیر از ماهی که کم حافظه ست)
من می بینم . شهرام شب پره تشریف دارن :دی بگرد یه باشگاه خوب نزدیک منزل پیدا کن، ورزش کن. من نتیجه گرفتم 🙂 البته به قول ِ خودت تا هوا اینطوریه اوضاع روحیه ما هم همینطوره . در مورد دکترهای اینجا هم باهات موافق م :دی
من ورزش كاران را دوست داشته و برايشان احترام قائلم ولى ورزش كردن بسيار سخت است 🙂
ورزشکاران هم برای تو احترام قایلند. خودشون بهم گفتند!
خوب چرا نميان به خودم بگن؟!!!!
روشون نمی شه.
🙂
بیا! یک زن هم داره لینک یوتیوب من رو می بینه!
خاك تو سر اين اپ موبايل كنن:)
خاک تو سرش! آقا من یه آهنگ دیگه هم گذاشتما. تو یه کامنت دیگس. یا اسپم شده یا موبایل تو نشون نمی ده.
این حس خیلی بده و بدتر از اون وضعیتی ایه که آدم خودش انگار هی خوشش بیاد(در حالی که واقعا اینجور نیست) به این حس دامن میزنه. چون خودم گاهی اینجوری میشم میدونم هر توصیه ای بی فایده است اما توصیه یه دکتر سنتی را بهت میگم که میدونم اونجاها از این دکترا نیست. اون می گفت بلند حرف بزن، بلند بخند، برقص، صدای موسیقی اتو بلند کن و اگه شد برو بیرون تو کوه و دشت و تا میتونی بدو ، فریاد بزن و اصلا به این فکر نکن که تنهایی نمی چسبه. البته من داد که نزدم ولی از اون موقع تقریبا هر وقت یادم میاد، سعی میکنم لااقل بلند آواز بخونم برای خودم و احساساتمو سانسور نکنم، حتی برای خودم. این شهرام شب پره هم دوستمون بالا گذاشته اگه سردردت کم بشه بد نیست. امیدوارم زود زود بهتر بشی.
رقص و آواز و بلند حرف زدن رو از فردا امتحان ميكنم، اگه خبرى ازم نشد بدونيد همسايه ها فرستادنم آسايشگاه:)
خوب برو دكتر بگو برات آزمايش بنويسن بلكه بفهمى چته!!!
هه هه!
همونايى كه به يكى و يكى ديگه گفتم 🙂
یه سوال. تو از کجا فهمیدی زمستونه؟ مگه درا رو خوب نبسته بودی؟ پنجره ها رو خوب کیپ نکرده بودی؟
راستی چرا اون موقع که ما خونتون بودیم موس درست نکردی؟ فقط آش درست کردی و یک عالمه چیزای خوشمزه ی دیگه ولی موس درست نکردی؟ خواستی ما به هوای موس هم که شده برگردیم؟ نه جان من بگو طاقت شنیدنش رو دارم!
اونوقت دستورشو نداشتم حالا بياى واست درست ميكنم، در و پنجره بسته ست ولى با اينحال ديدم سرد شده ، و اينجا بود كه فهميدم زمستونه:)
خب بخاری رو زیاد کن که نفهمی سرد شده. زمستون خر است!
امان از این دکترای اینجا، میفهمم! میفهمم!
بهشونم كه ميگى خوشسون نمياد:(
حالا حالت چطوره؟!
خوبم عزيزم
موافقم که دکترهای هیچ کجای دنیا مثل دکترهای ایران سرشون نمیشه. امیدوارم موس توت فرنگی حالت رو خوب کنه
موس توت فرنگيم اصلاً خوب نشد:(
کجایی پس؟!نیستی انگار!!!
آره يه مدتيه خيلى بيخود شدم
چرا پس؟بسه دیگه زمستان و غم!
عزيزم زمستون كه هنوز اولشه ، كو تا تموم شه؟
منظورم اینه که غم+زمستان بسه!!!
چه كنم خوب زمستون غمناكه!!
ععع ! خجالت نمیکشی ؟ تو باید منو ارشاد کنی نه اینکه من بخوام بیام اینو بخونم ک بگم «میگه ديوونه شدی که نرفتی دنبال آزمایش و …»
برو عزیزم برو دکتر ! لطفا ! برو عکستو بگیر ! حتما
هاهاها راست ميگى بخدا!! جمعه به خودم قول دادم برم ؟ تو خوبى؟ درسها چطوره ؟
خوبه خوبه سلام میرسونه
! :X
سلام برسون زياد ، بگو يه سرى هم به من بزنن!!
سلام
عنوان وبلاگت جالب بود
البته اتفاقی به اینجا رسیدم ولی عنوانش منو ترغیب به خوندن دو تا از پست ها کرد
زندگی همه ما همینه…!
برات آرزوی موفقیت دارم و اینم بگم که منم الان ساعت 5 صبح هستش هنوز بیدارم…
بازم میام
یا حق
سلام ممنون كه خونديم، موافقم خيليها همين حال رو دارن مخصوصاً اخيراً كه من زياد ميخونم كسانى رو كه حس خوب ندارن و غمگينن