درديست اين تنبلى!

12 11 2013

20131112-015907 PM.jpg
من آدمى هستم به تمام معنا تنبل!! نمونه اى دقيق از قانون اول نيوتن، البته قسمت اولش! ( اگر برآیند نیروهای وارد بر یک جسم صفر باشد، اگر جسم در حالت سکون باشد تا ابد ساکن می ماند، و اگر جسم در حال حرکت باشد تا ابد با همان سرعت و در همان جهت به حرکتش ادامه می دهد. به این قانون، قانون لختی یا اینرسی هم میگویند.) البته شدت اين تنبلى بيشتر در مورد بيرون از خونه رفتنه! اگرنه توى خونه كمتر تنبلم!
اين تنبلى به طور خاص خلاصه ميشه در بيرون از خانه رفتن و بودن به هر دليلى!! اين دليل ميتونه رفتن به سوپر ماركت باشه براى خريد خوراك، يا يك فروشگاه براى خريد كفش و كلاه و …، دعوت يك دوست براى صرف چاي يا شام و بالاخره گشت و گذار در شهر براى تفريح يا كشف ديدنيها!!!
ولى من آرزويى كاملاً برعكس اين در مورد خودم دارم!
در واقع من تو فانتزيها خودم را ميبينم كه با يك كوله پشتى گاه دور ايران و گاه دور اروپا سفر ميكنم، تو اين سفرها من با قطار و اتوبوس به شهرها و روستاهاى كوچك ميروم و بعد پياده كلى از نديده ها را ميبينم و حتي گاهى كشفياتى هم دارم!! شبها در چادر يا خانه ى مردمى كه در مسير آشنا شده ام ميخوابم و صبح هاى زود راه مى افتم به مقصد ى جديد!! ( در واقعيت من با يك چندان چرخدار سفر ميكنم، طورى مسيرم را برنامه ريزى ميكنم كه بعد از پياده شدن از قطار يا اتوبوس كمترين قدمهاى ممكن براى رسيدن به هتل را بردارم و همه ى هوش و تنها كشفم ميتونه راحتى و يا ناراحتى بالش و تشك تختم در هتل باشه!!)
من خيلى از اين خود فانتزيهايم خوشم مى آيد! ولى در اصل خود واقعى ام بسيار زياد متفاوت است با شخصيت آرزوهايم و من هيچكارى اد دستم بر نمى آيد براى كم كردن فاصله ى ميان اين دو 😦


کارها

Information

25 responses

12 11 2013
سیمرغ گسترده پر

فیزیک پیشرفت کرده و فیزیکِ کوانتومی و نسبیت انیشتین جای فیزیکِ کلاسیکِ نیوتنی را گرفته. شاید بهتر باشد به آنها نیز نظری بیندازید ..!

🙂

12 11 2013
آواره در آمستردام

هر چند فيزيك كوانتوم برايم جالب هست ولى از دوران دبيرستان علاقه ى خاصى به فيزيك نيوتنى داشته ام ؟ 🙂

12 11 2013
خانــــومِ سین

باید قدم اول رو برداشت
با گلدن یه بار همسفر شو :دی
اگر ایران بودی خودم همراهت می شدم، من خیلی خستگی ناپذیرم تو سفر

12 11 2013
آواره در آمستردام

قربونت برم دوست دارم از اين تنبلى در بيام ولى نميخوام شهيد بشم كه!! اينطور كه ميگى تو و گلى بايد با هم همسفر شين!!!:)

12 11 2013
خانــــومِ سین

مراعات حال شمارم می کنیم :)))
گلدن که قراره یه اتوبوس بگیره منم بشم شوفر

13 11 2013
آواره در آمستردام

مينى بيس رو هستم اقلاً ميتونم توش بشينم تا شماها برين دشت و كوه رو ببينيد و برگردين ، ولى تند نروني ها:)

13 11 2013
13 11 2013
keyumars123

اتفاقا منم همینجوریم … به خودم میگم «تنبل نرو به سایه … سایه خودش میایه» :))

میگن تنبل ها همیشه فکرشون بهتر کار میکنه، چرا که همواره سعی میکنند شرایط و تجهیزاتی رو برای خودشون فراهم کنند که کمترین انرژی رو مصرف کنند و این باعث کشفیات و اختراعات جدید میشه

این ابتکارات میتونه مثل گذاشتن فلاسک چای کنار مانیتور باشه، که دیگه مجبور نباشی تا آشپزخونه بری :)))

یا کلی ابتکارات دیگه

پس زیادم ناراحت نباش، چرا که ماها توی زندگی خودمون یک مبتکر بزرگ هستیم 😉

14 11 2013
آواره در آمستردام

هاهاها درسته اساساً ميگن فلسفه از اختراعات تنبلها بوده !!!

15 11 2013
مامان

قانون اول نیوتن در مورد منم صادقه، ولی برعکس تو وقتی تو خونه ام بیشتره!
منم پایه رویات هستم، چه با اتوبوس گلدن رفتی چه با کوله پشتی، منم ببر!

15 11 2013
آواره در آمستردام

ساكتو ببند تا من يه تماس با گلى بگيرم بپرسم مينى بوس چى شده:) در مورد كوله فعلاً تو رمستونى حرفشم نزن ، راستئ گيلى گيليتم ( نى نئ منظورمه) بيار بلكه به عشقش من كمى فعال شم ؛)

16 11 2013
Goldene verstand

آقا من از خنده منفجر شدم قسمت اول رو خوندم. فانتزی هات هم من رو کشت! شاید تو در واقع من بوده ای ولی ما با هم توی بیمارستان عوض شده ایم و درنتیجه من شدم فانتزی هات!

17 11 2013
آواره در آمستردام

يعنى باور كن فانتزيهاى من دقيقاً تويي تازه از وصتى دسدمت شكلمم تو خيالاتم شكل توئه:)
در واقع من داراى روح تو هستم. جسمم ولى باهام همراهى نميكنه 🙂 فكر كنم فرضيه يبليمارستان تو هم سه جورايي درسته يعني من تا پانزده شانزده سالگيم كه ت هنوز بدنيا نيومده بودى هيچ مشكلي با تنبليم نداشتمو خيلى هم راضى بودم . فكر و خيال سفر و كوله و جنگل و چادر و تينها هم به مخيله ام خطور نميكرد، ولى يهو بعد از اينكه تو بدنيا اومدى همه چى تغيير كرد ، حتى يادمه يه دوره ايى تمرين ميكردم رو زمين بدون تشك و با شلوار جين ميخوابيدم كه عادت كنم و نميدونستم چرا بايد عادت كنم ؟! نگو واسه آمادگى تو فانتزيام برده 🙂

17 11 2013
Goldene verstand

من به دنیا که اومدم فقط زندگی تو به هم نریخت! زندگی مامانم هم تا مدت ها به هم ریخت!

17 11 2013
آواره در آمستردام

درست كه فكر كنى ميبينى زندگيامون بهم نريخت معنا پيدا كرد

16 11 2013
Crow Lady

منم زورم میاد از خونه برم بیرون!!اما فانتزیام کمی بیشتر از خودم فعاله!!!تقریبا مثل تو!!

17 11 2013
آواره در آمستردام

بدك نيست يه جمعيت تنبلى راه بندازيم ها !!! 🙂

17 11 2013
Crow Lady

منو بذارید مسئول کمیسیون پایان نامه ها!!!!

17 11 2013
آواره در آمستردام

شك نكن از حالا پستو گرفتى

18 11 2013
Crow Lady

نمردیم و یه کاره ای شدیم!!!مرسی.

21 11 2013
17 11 2013
آواره در آمستردام

تز چئ شد؟!!!

17 11 2013
Goldene verstand

تز کی چی شد؟

17 11 2013
آواره در آمستردام

اين زاغچه ديكه!!! ( كلاغ بانو)

17 11 2013
Crow Lady

سلام می رسونه!!!استادم یه طرح و یه مقاله هم داده دستم!میگه تو که اونو ولش کردی رو اینا کار کن!!!

بیان دیدگاه